داستانهای کودکانه با آیسان
اطلاعات سايت

رمز عبور را فراموش کردم ؟
آمار مطالب
کل مطالب : 22
کل نظرات : 0

بازديد امروز : 35 نفر
بارديد ديروز : 3 نفر
بازديد هفته : 38 نفر
بازديد ماه : 189 نفر
بازديد سال : 1,076 نفر
بازديد کلي : 2,886 نفر

افراد آنلاين : 1
عضويت سريع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
نظرسنجي
عالی بود
پيوندهاي روزانه
کدهاي اختصاصي
پشتيباني
theme by
roztemp.ir
RSS

Powered By
Rozblog.Com
تبليغات
رزتمپ

یکی بود یکی نبود در یک جنگل بزرگ چند تا میمون وسط دختر ها زندگی می کردند در بین ان ها میمون کوچکی بود به نام قهوه ای که خیلی بی ادب بود همیشه روی شاخه ای می نشست و به یک نفر اشاره می کرد با خنده می گفت:اینو ببین چه دم درازی داره اون یکی رو چه پشمالو وزشته و بعد قاه قاه می خندید.

هر چه مادرش اورا نصیحت می کرد فایده ای نداشت.تا این که یه روز درحال مسخره کردن بود که شاخه شکست و قهوه ای روی زمین افتاد.

مادرش اورا پیش دکتر یعنی میمون پیر برد.

دکتر اورا مایعنه کرد و گفت:دستت اسیب دیده و تو باید شیر نارگیل بخوری تا خوب شوی.

چند دقیقه ی بعد قهوه ای بقیه ی میمون هارا دید که برایش شیر نارگیل اورده بودند او خیلی خجالت کشید و شرمنده شد و فهمید که ظاهر و قیافه اصلا مهم نیست بلکه این قلب مهربونه که اهمیت داره،برای همین از آن ها معذرت خواهی کرد و هیچوقت دیگران را مسخره نکرد.

 

 

پایان داستان...

 

امتياز : نتيجه : 5 امتياز توسط 1 نفر مجموع امتياز : 5

بازديد : 154
[ پنجشنبه 23 بهمن 1399 ] [ 17:04 ] [ aysan ]
آخرين مطالب ارسالي
داستان آش سنگ تاريخ : سه شنبه 28 بهمن 1399
بزغاله های ابری تاريخ : سه شنبه 28 بهمن 1399
داستان روباه حیله گر تاريخ : سه شنبه 28 بهمن 1399
داستان لانه ی جدید تاريخ : یکشنبه 26 بهمن 1399
داستان ابر کوچولو و مامانش تاريخ : یکشنبه 26 بهمن 1399
داستان کمک کردن تاريخ : یکشنبه 26 بهمن 1399
داستان شانه به سر تاريخ : یکشنبه 26 بهمن 1399
داستان زرافه ی پاشکسته تاريخ : یکشنبه 26 بهمن 1399
داستان سرمایه های سارا کوچولو تاريخ : یکشنبه 26 بهمن 1399
داستان گربه ی پشمالو تنها تاريخ : شنبه 25 بهمن 1399
ارسال نظر براي اين مطلب

کد امنیتی رفرش
.: Weblog Themes By roztemp :.

آرشيو
جست و جو